مغز برنامهنویس: کدخوانی نصرت! (۲)
اهمیت تندخوانی کد خواندن و فهمیدن کد، بخش بزرگی از زندگی برنامهنویسان است . بزرگی این بخش بیشتر از چیزی است که تصور میکنید. تحقیقات نشان دادهاند که تقریبا ۶۰ درصد زمان برنامهنویسان صرف خواندن و فهمیدن کد میشود تا نوشتن آن. خواندن کد به دلایل مختلفی انجام میشود از پیدا کردن دلیل بروز خطا […]
مغز برنامهنویس: سردرگمی و گیجی (۱)
گیج شدن یا سر در گمی (confusion) بخشی از برنامهنویسی است. وقتی در حال یادگیری زبان، مفهوم یا چارچوب برنامهنویسی جدیدی هستید، ایدهها و موضوعات جدید و غریبه ممکن است شما را بترساند. هنگام خواندن کد یا کدی ناآشنا که مدتها پیش نوشتهاید، ممکن است متوجه نشوید که کد چه کاری انجام میدهد یا چرا […]
Code vs. Good Code
Writing code is about making your computer do what you need. Writing good code is about enabling teams of strangers 5 years from now to make their computers do what they need. François Chollet
الگوی ایجاد نرمافزار: عقد قرارداد
پیشگفتار: مدتی است که با خود میاندیشم تجربیاتم را در حوزهی نرمافزار در اینجا بنویسم، هم ماندگار خواهد شد و هم شاید به دوستی کمک کند. نمیدانم “الگوی ایجاد نرمافزار” عبارت مناسبی هست یا نه، ولی تا یافتن عبارت مناسبتر از آن استفاده خواهم کرد. قرارداد: قرارداد یا عقد یا پیمان یا کنترات یک توافق […]
برگردیم به طراحی!
پیشگفتار: مانند هر انسان دیگری، از دیرباز یک سری پرسش در ذهنام نقش بسته است، و از آنجا که پاسخهای یافتهشده قانعام نکرده، هر از گاهی دوباره فرصتی پیدا میکنند و خودشان به سر صف میرسانند و فرصتی پیدا میکنند تا بخشی از ظرفیت مغزم را به خود اختصاص دهند. من هم به مانند بسیاری […]
نمونه آموزندهای از بازسازی کد
مقدمه: بازسازی کد بازسازی کد یا refactoring، یک واژهی تخصصی است که معنی آن، بهبود کیفیت کد یک سیستم است بدون آن که تغییری در رفتار خارجی آن ایجاد شود. مشابه غیرافزاری بازسازی کد، بازسازی داخلی یک خانه است که بدون آن نمای خارجی خانه دچار تغییر شود، اجزای داخلی آن مانند تاسیسات و چیدمان […]
الگوی ایجاد نرمافزار: تجزیه – ترکیب!
پیشگفتار: مدتی است که با خود میاندیشم تجربیاتم را در حوزهی نرمافزار در اینجا بنویسم، هم ماندگار خواهد شد و هم شاید به دوستی کمک کند. نمیدانم “الگوی ایجاد نرمافزار” عبارت مناسبی هست یا نه، ولی تا یافتن عبارت مناسبتر از آن استفاده خواهم کرد. داستانی از عبید زاکانی: گویند؛ روزی “مطربی” نزد “مرحوم کرباسی” […]