مترجمها: یاسر کازرونی، مریم معصومیراد
به کانبان کاربردی خوش آمدید!
شما سفری آموزشی دربارهی کانبان را شروع کردهاید و این فصلِ دیباچه، اصول کانبان را با روایت داستانی به شما میآموزد. نیازی به هیچگونه پیشزمینهای درمورد کانبان ندارید. شما نیز مربیان داستان یعنی مارکوس و یوآخیم (هِی! ما اینجاییم) را دنبال کنید؛ آنها کانبان را به تیم توسعهی نرمافزار آموزش میدهند و به آنها کمک میکنند تا آموختههای خود را در کارشان استفاده کنند.
هدف از روایت این داستان ساختگی این است که مقدمهای برای کمک به شما باشد تا اصول کانبان را به راحتی و کمکم یاد بگیرید. در این فصل، روش استفاده از تکنیکهای تصویرسازی[۱] مانند تابلوی کانبان و اقلام آن را میآموزید تا درک بهتری از نتایج کانبان داشته باشید. همچنین یاد میگیرید که چگونه مقدار کار در جریان را محدود کنید و میفهمید که چگونه چنین کاری، سرعت جریانِ کارهایتان را افزایش میدهد و کمک میکند تا فرصتهای بهبود را شناسایی کنید. همچنین تاحدودی روش استفاده از معیارهای بهبود را یاد میگیرید.
بازخوردهای دریافتشده دربارهی این فصل به دو دسته تقسیم میشدند. بعضی از افراد رویکرد داستانی را میپسندیدند و برخی نیز علاقهی چندانی به آن نداشتند. اگر نمیخواهید با خواندن داستان کارتان را شروع کنید، میتوانید مستقیماً به فصلهای بعدی بروید. موضوعات اشارهشده در این فصل با جزئیات بیشتری در فصلهای بعدی بررسی میشود. ولی امیدواریم این فصل را بخوانید و برایتان مفید باشد. پس از خواندن این فصل، با بهکارگیری اصولی که ما در داستان به تیم میآموزیم، باید بتوانید اجرای کانبان را شروع کنید.
در فصلهای بعدی کتاب به جزئیاتی مانند اصول حاکم در کانبان، روشهای پیشنهادی و تجربههای مطرحشده توسط تیمهای کانبان در سراسر دنیا خواهیم پرداخت. اگر پس از خواندن بخش اول، احساس کردید که برخی از پرسشها بیپاسخ گذاشته شده است، مطمئن باشید که پاسخ تمامی پرسشها را در بخشهای بعدی کتاب پیدا خواهید کرد.
اما کارها را باید به ترتیب اولویت انجام داد؛ بیایید به داستان بازگردیم.
مقدمه
اعضای تیم در اتاق کناری جمع شدهاند. آنها سعی میکنند با توصیف ویژگیهای همدیگر، خودشان را به مارکوس و یوآخیم معرفی کنند، تکنیکی که به نظر میرسد تجربهی ماهرانهای است و با قضاوتی اغراقآمیز و طنزآمیز همراه است.
«آدام[۲] آزمونگره. مدت زیادیه که به این کار مشغوله و تقریباً به همهچیز مشکوکه: به موضوعات جدید، به قابلیتهای دیگران و بیش از همه به کیفیت کاری که دیگران انجام میدن. او سعی میکنه انتقادهای خودش رو بهشکلی دوستانه مطرح کنه و معمولاً در این کار موفقه».
«آدام دوست داره به روش خودش کار کنه. او تغییر را دوست نداره؛ تغییر از نظر اون یعنی آزمون رگرسیونِ[۳]».
«بِث[۴] کارمند جدیده. او مسئول تحلیل نیازمندیها در تیمه. کارش شامل موضوعات زیادیه؛ از پرسیدن خواستههای کسبوکار و نوشتن آنها گرفته تا کسب اطمینان از اینکه توسعه دهندهها درست فهمیدن چی رو باید انجام بدن».
«بِث همیشه دنبال کشف راههای جدید برای انجام کاراست.»
«سزار[۵] مسئول کسبوکاره. مدتها قبل و بهتنهایی، اولین نسخهی اینترنت بانک رو که تیم الان روی اون کار میکنه، نوشته.»
« حالا دیگه بخش آیتی رو ول کرده و مسئول بخش کسبوکار در واحد عملیاته[۶] سزار دوست داره هنوز خودش رو یک توسعهدهنده بدونه و البته اکثراً «در صحنه» حضور داره!»
«دافنه یک توسعهدهندهی محشره. او به این معروفه که میتونه توی یک ساعت بیشتر از کد یکهفتهی خیلی از توسعهدهندهها کد بزنه.»
«ولی اون دوست داره فقط تنهایی کار کنه؛ بقیهی افراد فقط سرعتش رو کم میکنند. اگر از دافنه بپرسید که بهترین روش کارکردن چیه، به شما میگه: با سزار دوتایی بشینیم و در مورد طراحی سیستم تصمیم بگیریم. بعدم که همهچیز فراموش میشه. همهی این تشریفات و سلسله مراتب اداری مانع کارشند.»
«اریک[۷] توسعهدهندهایه که فقط روزا کار میکنه … چون مجبوره. اما شبها، گیتاریست معروفیه که در سالنها و محافل موسیقی گیتار میزنه. به زودی بخت و اقبال بهش رو میکنه. بهزودی!»
«کدنویسی خیلی خوبه ولی فهمیدن اینکه چرا داریم این کار رو میکنیم معمولاً خیلی سخته.»
«اریک دوست داره کارهاش رو تمام کنه تا بتونه به سؤالات سایت http://guitar.stackexchange.com بیشتر پاسخ بده.»
«فرانک[۸] مدیر بخش آیتی در واحد عملیاته. ۳۶ نفر تحت مدیریت او هستن و سعی میکنه حداقل ماهی یک بار با تکتک آنها جلسه داشته باشه؛ اما جلسات دیگهای هم داره که باید توش شرکت کنه.»
«او به محصول خیلی اهمیت میده، اما خیلی براش سخته که پا به پای ویژگیهای جدید محصول حرکت کنه. فرانک اوقات فراغت خود را صرف توسعهی نیروی انسانی و کارمنداش میکنه.»
[۱] Visualization Techniques
[۲] Adam
[۳] Regression test
[۴] Beth
[۵] Cesar
[۶] Business part of the operation
[۷] Eric
[۸] Frank
گزیده:
“kanban is something you strive to get rid of, not to be proud of” 😯
a Toyota person
یادگیری کانبان (۱) | سُماموس
۲۶ آبان ۱۳۹۵ در ۲۱:۴۸[…] ادامه […]
یادگیری کانبان (۳) | سُماموس
۵ دی ۱۳۹۵ در ۲۳:۰۱[…] یوآخیم شروع کرد: « بیایید با نمایش و گفتگو[۷] شروع کنیم تا کارمون کمی بیشتر تصویری[۸] بشه؛ همه موافق هستند؟» بخش بعدی بخش قبلی […]