یادگیری کانبان (۴)

  • یوسف مهرداد

مترجمها: یاسر کازرونی، مریم معصومی‌راد

۲-۱-تابلو

«چه­‌طوری توی تیم می‌­فهمید که روی چی دارید کار می‌­کنید و چه‌طوری کارها توی تیم به گردش در میان؟ گردش‌کار (Workflow) شما چه‌طوریه؟». یوآخیم به سمت تابلو رفت و یک ماژیک بر­داشت.

سپس پرسید: «در حال حاضر بک­لاگ‌ها (Backlog) رو کجا نگه­ می‌­دارید؟ فکر کنم یه فهرستی از کارها باید داشته باشید.»

k5

بِث خیلی سریع گفت: «البته که داریم.» یوآخیم و مارکوس حس کردند که این سوال به بِث برخورده و او احساس می‌کند به وی توهین شده است. «من همیشه کنترل می‌کنم که همه­‌ی نیازمندی­‌ها در جیرا (JIRA) ثبت و طبقه‌­بندی بشن. جیرا سیستم «ردگیری موضوعات» (Issue tracking) در پروژه ماست».

فرانک که احساس می­‌کرد سیستم ردگیری در وضعیت خوبی قرار دارد، گفت: «بله درسته. من هر وقت که فرصت کنم به جیرا سر می‌­زنم و سعی می­‌کنم ترتیب اقلام را با توجه به اولویت­­ها به­‌روز کنم».

سزار هم گفت: «با جیرا به راحتی می‌­شه دید که روی هر قلم چه کسی کار می‌کنه و کار هر قلم هم چقدر پیشرفت داشته».

مارکوس به لپ­‌تاپ دافنه اشاره کرد و پرسید: «الان می­‌تونیم به سیستم جیرای شما دسترسی داشته باشیم؟»

دافنه پاسخ داد «بله البته!» و با یک حرکت لپ­‌تاپش را باز کرد.

یوآخیم پیشنهاد کرد: «خوبه! لطفاً روی کاغذ بنویسید که هر کدوم از شما الان مشغول چه کاریه».

او یک بسته‌ برگه‌­ی یادداشت­ را با دست چپ خود خیلی سریع باز کرد؛ اعضای تیم از سرعت عمل او مات و مبهوت شدند (یا شاید هم او چنین تصوری کرد). سپس یوآخیم برگه­های زرد را میان اعضای تیم پخش کرد و گفت: «هر قلم رو روی یک برگه‌­ی جدا، به صورت کوتاه و مختصر بنویسید؛ همین­‌که بقیه از روی نوشته‌ی شما بفهمند به چه کاری اشاره می‌کنه کافیه.»

مارکوس گفت: «لطفاً خوانا بنویسید، با خودکار هم ننویسید، از ماژیک­ نوک تیزِ ضخیم استفاده کنید. وقتی کارِتون تموم شد، برگه­‌ها را روی تابلو بچسبونید». با این که مارکوس صدهار بار این دستور­العمل­‌ها را گفته بود و هر بار هنگام گفتن آنها احساس ریاست می‌کرد، اما به تجربه یاد گرفته بود که همین بدخط نوشتن که موضوع ساده و پیش‌پا افتاده‌ای است می­‌تواند مشکلات زیادی را در درک و مشارکت افراد در این­گونه تکنیک‌ها ایجاد کند.»

یوآخیم از اعضای تیم خواست تا کارها را به‌­ترتیب اولویت و از بالا به پایین روی تابلو بچسبانند. اعضای تیم چند دقیقه‌­ای مشغول رفت‌­وآمد به سمت لپ‌­تاپ بودند. خیلی زود شش برگه به­‌صورت ستونی روی تابلو چسبانده شد. وقتی رفت­‌وآمدها تمام شد، یوآخیم رو به تیم کرد و پرسید: «با اینا موافقید؟ اینا کارهایی‌اند که الان دارید انجام می‌دید؟»

سزار، فرانک و بِث بلافاصله و هم­زمان پاسخ دادند: «بله». آدام و توسعه­‌دهنده‌­ها یعنی دافنه و فرانک به زمین خیره شدند و چیزی نگفتند.

مارکوس گفت: «الان موضوع ما، درست یا نادرست بودن این کارها نیست. چیزی که الان اهمیت داره اینه که تصویر درستی از وضعیت فعلی به دست بیاریم. کاری جا نمونده؟»

k4

بعد از چند ثانیه آدام شروع به اعتراف کرد: «راستش این تصویر، تصویر کاملی نیست. ما کارهای زیادی انجام می­دیم که در جیرا ثبت نمی‌­شه».

یوآخیم پرسید: «چه کارهایی؟ می­‌تونی برامون مثال بزنی؟»

بخش بعدی
بخش قبلی

گزیده:

من تیم را مقدم بر هر چیزی می‌دانم و ابتدا به تیم فکر می‌کنم. این کار به من کمک می‌کند تا موفق بشوم، به تیمم هم کمک می‌کند تا موفق بشوند. لی‌بورن جیمز

https://bibalan.com/?p=1142
یوسف مهرداد

یوسف مهرداد


کانال تلگرام

نظرات (1)

wave
  • یادگیری کانبان (۳) | سُماموس

    ۲۶ آبان ۱۳۹۵ در ۲۱:۵۸

    […] تا کارمون کمی بیشتر تصویری[۸] بشه؛ همه موافق هستند؟» نوشته بعدی نوشته […]

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید