نظر یکی از دوستان را درباره نوشتههای دنبالهدار «چالاکی یا چابکی» جویا شدم. گفت: خواندن و فهمیدنش خیلی دشوار بود. کمی برایش توضیح دادم و موضوعات کمی روشنتر شد. تصمیم گرفتم بخشی از آن توضیحات را در اینجا بیاورم.
خلاصه بخش اول:
ابتدا مفهوم چالاکی از چابکی جدا شد. چالاکی یعنی آن چه که از تیم یا سازمان ایدهآل انتظار میرود و چابکی یعنی نتیجه اجرای متدهای چابک. این نام-چالاکی-، خودساخته است برای تفکیک مفاهیم.
خلاصه بخش دوم:
نوشته این بخش برگرفته از کتاب آقای ایکاف با نام «بازآفرینی سازمان» است و بر این نکته تأکید دارد که مسائل و لوازمِ سازمانی که بتواند در قرن بیستویکم دوام بیاورد، موضوع سادهای نیست بلکه موضوعی است پیچیده(Complex) و در عین حال دشوار فهم(Complicated). در این کتاب تأکید شده بود که «جستوجو برای راهحلهای ساده – اگر نگوییم سادهانگارانه – برای مسایل پیچیده، حاصل ناتوانی در رویارویی مؤثر با مشکلات پیچیده است. این ناکارایی موجب سادهسازی واقعیت و راههای برخورد با آن میشود».
این که انتظار داشته باشیم با یک راه حل، همه موانع چالاکی مرتفع گردد، موضوعی است که به سختی بتوان باور کرد. متدهای چابک نیز به عنوان یک راه حل از این قاعده مستثنی نیستند. دستمایه شدن حل مسائل سازمانها وکسبوکار در جهت تبلیغ متدهای چابک(با وجود نیت و اراده راستین و صداقت گفتار)، فقط منجر به بالابردن سطح انتظارات مخاطبان و در پایان، برباد رفتن تلاشهای مبلغان خواهد گردید.
خلاصه بخش سوم:
در این بخش تعریفی از چالاکی در سازمانها و کسبوکارها ارائه گردید. تعریف واژه، علاوه بر آشنایی خواننده کمک خواهد کرد تا قسمتی از مرز بین چالاکی و چابکی مشخص گردد.
چالاکی بدین گونه تعریف شد: چالاکی نتیجه یکپارچهسازی هشیاری به تغییرات (فرصتها و چالشها) – داخلی و محیطی- با توانایی استفاده از منابع برای پاسخگویی به موقع، منعطف، مقرون به صرفه و مناسب (پیشگیرانه یا واکنشی) به تغییرات است.
اجزای چالاکی نیز عبارتند از:
یک: هشیاری شامل دوراندیشی استراتژیک و بینش سیستماتیک
دو: توانایی پاسخگویی شامل ارزیابی ارزش، هماهنگی و یکپارچگی، یادگیری سازمانی و بازپیکربندی
اجازه دهید در اینجا مثال سادهای را با هم مرور کنیم:
فرض کنید که یک تیم سه نفره هستید که نرمافزاری را نوشته و در حال فروش آن هستید. حال:
-یکی از اعضا تا سال آینده به شهر خود برخواهد گشت
-تصمیم دارید نرمافزار را در بازار شهرستانها نیز وارد کنید
-به این نتیجه رسیدهاید(چگونه؟) که آینده از آن برنامهنویسی موبایل است
-یک پروژه تقریباً بزرگ با شرایط عالی به شما پیشنهاد شده است که در صورت عقد قرارداد همه منابع شما را مصرف خواهد کرد
-امکان به خدمت گرفتن سه نیروی پارهوقت با دستمزد معینی را دارید
-در فکر این هستید که محلی را خریداری کنید
-رقیب شما، چندین ویژگی منحصر به فرد را به نرمافزار افزوده و طی دو ماه آینده وارد بازار خواهد کرد
-مشتریان شما از اینکه هر بار خطایی رفع میشود، چندین خطای دیگر آشکار میشود، ناراضیاند
-دادههای حجیم یکی از مشتریان باعث کندی نرمافزار، نارضایتی آنها و تهدید به فسخ قرارداد شده است
-با توجه به این که طی دو ماه آینده از طریق فروش محصول، درآمدی وارد شرکت نخواهد شد، در صورت تزریق نشدن نقدینگی به شرکت، با بحران مالی مواجه خواهید شد.
موارد گفته شده، دغدغههای روزمره بسیاری از تیمها و سازمانها هستند.
حالا اگر شما جای این تیم سه نفره بودید چه میکردید؟(آرزو داشتید چالاک میبودید)
به تعریف و اجزای چالاکی برگردید و مصادیق عبارات را بیابید:
-هشیاری به تغییرات (فرصتها و چالشها)
-تغییرات داخلی و محیطی
-استفاده از منابع
-پاسخگویی به موقع، منعطف، مقرون به صرفه و مناسب
-پاسخگویی پیشگیرانه یا واکنشی
-دوراندیشی استراتژیک
-بینش سیستماتیک
-ارزیابی ارزش
-هماهنگی و یکپارچگی
-یادگیری سازمانی
-بازپیکربندی
این بررسی(تعریف چالاکی) کمک خواهد کرد تا انتظارات از چابکی به درستی تبیین شده، اگر برخی لوازم چالاکی در متدهای چابک نیست، برای خواننده شفافسازی شود و از ایجاد “شتاب زدگی-یا بهتر بگویم جو زدگی” (نقل قول از جناب آقای مهندس واحد) جلوگیری گردد.
در بررسیهای انجام شده بر روی متدهای چابک، تطابق نداشتن مفهوم چابکی در این متدها با بخشهایی از مفهوم متناظر آن در سایر کسبوکارها یکی از ایرادات موجود در آنها شمرده شده است. واژهها یکسان، ولی تعابیر متفاوت است
این موضوع ممکن است خواننده را که در پی دستیابی به «کسبوکار چابک/چالاک» است به سمت «متدهای چابک» بکشاند و در پایان، به دلیل دست نیافتن به خواستهاش، غمزده و دلزده کند.
در ادامه هم به معرفی متدهای چابک خواهیم پرداخت.
———————————————————————————————————
اما چرا به جای معرفی متدهای چابک و توانایی و ناتوانیهای آنها، مبحث بدین گونه پیش برده شد:پاسخ آن خیلی ساده است: یادآوری گذشته.
متدها و متدولوژیها بسیار دوستداشتنیاند، قداست ندارند، ولی کاربردیاند. با همه علاقهمندی، تصمیم بر آن شد که از دریچهای متفاوت، معرفی آنها انجام شود. به شخصه، بیشتر از آن که فنون مهندسی را از متدهای چابک و نظم(دیسیپلین)گرا آموخته باشم، «انسانیت» و «ارزشهای انسانی» را آموختهام. چندسال پیش در یکی از گروههایی که عضو بودم، مشاجرهای درگرفت. چون مسئولیتی در آنجا داشتم، اعضا خواستند تا نظرم را ابراز کنم:
«حسن عزیزم، همان طور که میدانی تخصص من مهندسی نرمافزار است. در ایجاد نرم افزار، مجموعهای از اصول برای همکاری اعضای تیم وجود دارد که برخی از آنها را میشمارم، شاید در این جامعه کوچک نیز کاربرد داشته باشد. توجه داشته باشید که این اصول ایرانی نیست بلکه مربوط به دنیای مدرن است[معمولاً دنیای مدرن به خلاف این موضوع شناخته میشود]:
الف: ارتباطات: هیچ چیز نمیتواند جای ارتباطات بین انسانها را بگیرد. ارتباطات و همکاریِ اعضای تیم است که منجر به نرمافزار کارا و باکیفیت میگردد.
ب: بازخورد: همه اعضای تیم باید از دیگران بخواهند که نسبت به کارها و نظراتشان بازخورد داشته باشند. بازخورد لازمه پویایی و رشد و بهبود فردی و تیمی است.
ج: شجاعت: اعضای تیم باید در اظهار نظراتشان شجاع باشند. در اعلام اشتباهات خود و سایر اعضا شجاع باشند و با شجاعت اشتباهات خود را بپذیرند. پذیرش اشتباهات لازمه تصحیح آن و بلوغ فردی و گروهی است.
د: احترام: تیمی میتواند نرمافزار کارا و با کیفیت تولید کند که اعضای آن به همدیگر احترام بگذارند.»
سرخورده میشوم وقتی این دید زیبا و دوستداشتنی به ادبیات و مفاهیم پیشپا افتاده مهندسی ترجمه شده و اصل و بنیاد موضوع به فراموشی سپرده میشود.
در تیمهای تولید نرمافزار مشکلات متعددی وجود دارد. هر از گاهی واژهای از اینترنت مانند نسیمی وارد جامعهمان میشود، با تبلیغات همهگیر میشود، همه به امید بهشت موعود به سویش کشیده میشویم و در انتها چون به درستی درک نشده و لوازمش آماده و مهیا نبوده، به درستی جذب نمیشود و از آن پس موج مخالفتها با اشاره به موارد شکست خورده شروع شده و گسترش مییابد. از این دست، نمونههای بسیاری را میتوان شمرد.
آیا قرار است با متدهای چابک نیز چنین کنیم؟ متدهای چابک ایجاد نرمافزار قبل از سال دو هزار میلادی ارائه شدهاند. بیش از ۱۹ سال از تولد آنها میگذرد. پرسش این است که چرا در این مدت کسی به فکر جااندازی آنها در سازمانها و تیمهای ایرانی نبوده است، مسلماً بیاطلاعی دلیل آن نیست؟ آنهایی که این روشها را به کار گرفتهاند، با چه مشکلاتی روبرو بودهاند؟ مسائل و مشکلات ما در استقرار متدهای چابک زیربنایی و گاه فرهنگی است.
برای خنده:
این نوشته (RUP بهتر است یا Agile؟) را لطفاً مطالعه کنید: «هفته پیش من جایی بودم و در مورد پروژهای مشاوره میدادم. تأکید من بر این بود که میشود سیستم را بدون بازنویسی، با Refactoring در سطح مطلوبی بازسازی کرد. یکی از دوستان که در جلسه بود گفت: فکر میکردم که شما به جای RUP متمایل به XP method شدهاید» اگر دوست عزیزم را طی چند روز آینده دیدار کنم خواهد گفت:«شنیدهام مخالف Agile شدهای؟».
برای خنده:
چند وقت پیش با یکی از عزیزانم در حال صحبت بودم که در بین صحبتهایش گفت: بله ما backlogهایمان را هر روز وارد میکنیم. موضوع برایم جالب شد و پرسیدم: مگر شما چابک کار میکنید؟ گفت: نه، همان لیست کارهایمان را میگوییم بک لاگ.
در پایان آرزو دارم که تلاش همه خوبان و عزیزان با پایانی خوش و رستگاری همراه باشد.
خدایا چنان کن که پایان کار توخوشنود باشی و ما رستگار
گزیده:
سه راه برای رسیدن به شناخت وجود دارد: نخست، اندیشیدن که بهترین راه است. دومی تقلید که آسانترین است و سومی تجربه که تلخ ترین است. کنفوسیوس
مرجع: اس.جی.
نیکی
۱۸ اسفند ۱۴۰۰ در ۰۳:۵۲درکش سخته هرکاری میکمم نمیفهمم ینی یکی برای تمرینه و یکی مهارته؟ درسته؟!!!! ممنون ازتون ک این مطلب رو گذاشتید ❤