پیشگفتار ۱:
یادش به خیر، عادت داشتم از دانشجویان خواهش کنم که زمان استراحت بین کلاسشان را کمتر کنند تا بتوانیم در مورد موضوعاتی خارج از برنامهی دوره صحبت کنیم. آنها هم با بزرگواری قبول میکردند. معمولا این بخش را به آخر کلاس که یادگیری کاهش پیدا میکند منتقل میکردم تا بهرهوری کلاس افزایش پیدا کند.
یادم هست یکی از این بخشهای خارج از موضوع کلاس این بود که از دانشجویان که پشت کامپیوتر نشسته بودند خواهش میکردم تا یکی از آنها مطلبی را بلند بخواند و بقیه تایپ کنند. با بیان این موضوع، همه با نگاهی متعجب میزدند زیر خنده! وقتی همه آماده میشدند خواهش میکردم که چشمشان را ببندند! بعد هم از دانشجویی که متن را میخواند خواهش میکردم متنی را پیدا کند که ترکیبی از کلمات انگلیسی و فارسی باشد. بعد از این که متن تمام میشد خواهش میکردم که چشمشان را باز کنند.
احتمالا حدس میزنید که چه اتفاقی میافتاد! صدای خنده کل کلاس را منفجر میکرد!
پیشگفتار ۲:
یادم هست اولین جایی که مشغول به کار شدم، یک خانم منشی داشتیم که همزمان که با تلفن صحبت میکرد تایپ هم میکرد! من همیشه به این مهارتاش غبطه میخوردم.
یادم هست اولین کسی که اهمیت تایپ را به من یاد داد دوست عزیزم احسان بود. احسان که آمریکا درس خوانده بود و به دلایلی به ایران برگشته بود، تایپ را اصولی و درست یاد گرفته بود. به من میگفت که رکورد دنیا دست یک فرد هندی است و خودش هم گاهی با یک برنامه سرعت تایپاش را اندازه میگرفت. من از احسان درسهای مهمی یاد گرفتم که اهمیت تایپ درست یکی از آنها بود! با این که زمان ما، رشتهی نرمافزار رشتهی جوانی بود ولی در دانشگاه این بخش را به ما نمیآموختند و راستش را بخواهید خودم هم به اهمیتاش بیتوجه بودم.
اولین باری که مجبور شدم از سر ناچاری تایپ را اصولی یاد بگیرم موقعی بود که تازه در شرکتی مشغول به کار شده بودم و همکارانم تجهیزاتی را به صورت موقت به من دادندتا کامپیوتر و تجهیزات دیگرم آماده شود. همراه این کامپیوتر، یک صفحه کلید بود که روی آن هیچ حرفی نبود. من که عادت داشتم صفحه کلید را نگاه کنم و تایپ کنم به همکار جدیدم گفتم این چرا این شکلی هست؟ گفت همکار خدماتی ما خواسته این صفحه کلید را حرفهای تمیز کند آن را با مایع ظرفشویی شسته و تمام علایم حروف روی آن پاک شده! من پرسیدم که خوب من چه جوری تایپ کنم! همکارم گفت: واه! تایپ ۱۰ انگشتی بلد نیستی؟ گفتم نه! بعد رفت یک برنامه آموزشی به من داد که آموزش تایپ ۱۰ انگشتی بود. اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم که خیلی به من برخورد! چه طور ممکن هست دانشآموختهی مهندسی نرمافزار باشی ولی تایپ را درست ندانی. از آن روز، هر شب نیم ساعت را به تمرین تایپ اختصاص دادم تا بالاخره از آن شرایط «تایپ اکابری» درآمدم. نکته مثبت داستان این بود که از آن به بعد انگشتانم کمتر درد میگرفت و احساس خودم این بود که فشار کمتری به انگشتانم وارد میشود.
اما من هنوز در حسرت مهارت آن خانم منشی شرکتمان هستم که میتوانست همزمان با تلفن صحبت کند، تایپ کند و با سر به من اشاره کند که مدیر عامل در دفترش منتظر شماست! کسب این مهارت اصلا برای من شدنی نیست! بالاخره سیستم تک پردازشگر با سیستم چند پردازشگر تفاوت ریشهای دارد که این تفاوتها با تلاش هم قابل جبران نیست. 🙂
آن اتفاق صفحهی کلیدِ بیعلامت باعث شد هر جا که فرصتی بود به دوستانم یادآوری کنم که تایپ ۱۰ انگشتی یاد بگیرند یا اگر در توانم بود شرایطی فراهم کنم که دیگران به ویژه کودکان تایپ را از پایه و درست یاد بگیرند.
گفتار:
این ایمیل را چند روز پیش از داریس کوچولو دریافت کردم که با راهنمایی و آموزش هانیه خانم مشغول یادگیری تایپ ۱۰ انگشتی است. سرعت پیشرفتاش واقعا خوشحالکننده است. آیندهای درخشان برایش آرزومندم و از هانیه خانم هم بسیار سپاسگزارم.
پیشنهاد میکنم شما هم اگر فرصتی دست داد به کودکان دور و برتان تایپ ۱۰ انگشتی را بیاموزید یا شرایطی فراهم کنید که آنها درست و از پایه آن را بیاموزند. خود بهتر میدانید که تاثیر آنچه در کودکی و به شیوهی درست یاد گرفته شود با آموختههای بزرگسالی قابل مقایسه نیست!
ایمیل داریس:
“من در این چند ماه اخیر توانستم تایپ ده انگشتی را یاد گرفته و از ان به خوبی استفاده کرده و از قدرت ان بهره مند شوم از تلاش و صبر شما بسیار متشکر و مدویون هستم با تشکر فراوان دوستار و دانش اموز شما داریس (اویچ) حصاری????????????????????????”
گزیده:
پیشرفت ما به عنوان یک ملت نمیتواند سریعتر از پیشرفت ما در امر آموزش باشد. چرا که تفکر انسانی، اساسیترین عامل برای پیشرفت ما است. جان اف کندی
دیدگاهتان را بنویسید