مقدمه: چیدن میوه از باغ
در اینجا باغهای میوهای هست که شما اجازه دارید وارد آنها شوید، با دستان خود میوهها را بچینید و در پایان پس از پرداخت قیمت آن به باغدار، میوهی دستچینشدهی خودتان را بردارید و ببرید. تا جایی که یادگرفتم به این باغها، U-Pick میگویند. چند روز پیش و بعد از مدتها خانهنشینی به دلیل کرونا، فرصتی شد تا یکی از این باغها را از نزدیک ببینم. برای من که دار و درخت بخشی از زندگیام بوده است، چنین تجربهای یک حس نوستالژیک به همراه داشت و مرا یاد بیبالان میانداخت. درب ورودی باغ میوهای که رفته بودیم شبیه شکل زیر بود.
شما از سمت راست اتاقک وارد باغ میشوید، بعد از چیدن میوه از سمت چپ اتاقک از باغ خارج میشوید. طبیعی است که ترازو در سمت چپ اتاقک قرار داشته باشد و صندوق هم که در شکل دیده میشود وسط اتاقک و نزدیکتر به ترازو قرار گرفته است.
موقع ورود به شما یک سطل فلزی شبیه سطلهای آب قدیمی داده میشود تا میوههای چیدهشده را داخل آن قرار دهید. این سطلها علاوه بر دستهی فلزی، یک قلاب فلزی هم دارند که برای آویزان کردن آنها از درخت طراحی شده است. این سطلها را در شکل زیر و در سمت راست اتاقک میتوانید ببینید.
وقتی وارد باغ میشوید یک سری سهپایه و نردبان هم وجود دارد که میتوانید از آنها برای چیدن شاخههای بالاتر استفاده کنید. در بدو ورود، یکی از کارکنان باغ به شما آموزش میدهد که میوهها چگونه از درخت جدا کنید که آسیب کمتری به درخت وارد شود. موقعی هم که خواستیم از سهپایه استفاده کنیم یکی دیگر از کارکنان باغ آمد و روش درست استقرار سهپایه را توضیح داد! میخواستم خدمتشان عرض کنم که من نیاز به سهپایه و نردبان ندارم، اگر اجازه بدهید از درخت بالا بروم 🙂
تجربهی آشنایی بود!
مدیریت ظرفیت خدمات:
تا اینجای بازدید ما همان طور که گفتم خیلی آشنا بود و چیدن پرتقال شبیهترین موردی بود که به یادم آمد.
موقع ورود به باغ، یک خانم محترم و مسن که از کارکنان باغ بود، ما را راهنمایی کرد که سطلها را برداریم و به باغ برویم. ما که چند نفر بودیم به خانم گفتیم که فقط یکی از سطلها برای ما کافی است و نمیخواهیم بیش از یک سطل، میوه از باغ بچینیم. خانم محترم با خوشرویی گفت: اوه! آره فهمیدم! ولی این سطلها فقط برای چیدن نیست! ما از اونها برای شمارش تعداد افرادی که در باغ هستند استفاده میکنیم!
جا خوردم! وای! چه کار جالبی! مدیریت ظرفیت پذیرش باغ به کمک سطلها! وای! چه کلاس آموزشی شگفتانگیزی!
یادم افتاد که دیوید جی اندرسون در مقدمهی کتاب کانبان خود مثالی از باغهای سلطنتی توکیو آورده بود. او نوشته بود که کارکنان موزه از یک سیستم کانبانِ ساده ولی کارا برای مدیریت بازدیدکنندگان استفاده میکنند. آنها موقع ورود به هر بازدیدکننده یک کارت (شبیه به کارت بازی یا کارت دانشجویی) میدهند و موقع خروج، آن را بازدیدکننده پس میگیرند. هر وقت این کارتها تمام میشد (ظرفیت داخل باغ تکمیل میشد)، بازدیدکنندگان باید پشت درب ورودی منتظر بمانند تا کارتها برگردانده شود. چقدر شگفتانگیز!
پسگفتار:
با خود فکر میکنم که دنیا پر است از آموختنیها! میتوانم از هر پدیده و از هر فردی یاد بگیرم، حتی از بازدیدِ یک باغ میوه! امیدوارم که شاگرد بااستعدادی باشم.
گزیده:
“کانبان نه یک متدلوژی توسعهی نرمافزار است و نه رویکردی برای مدیریت پروژه.” دیوید جی اندرسون
فهیمه
۲۰ مرداد ۱۴۰۰ در ۱۰:۰۶سلام استاد،
چه تجربهی جالبی،
ممنون.
تو شهر ما، باغهای زیادی هست اما صاحبانشون نمیتونند محصولات باغ رو بچینند و خیلی از باغها هستند که محصولاتشون از بین میره.
همیشه به این فکر میکردم که چطوری میشه این محصولات رو آورد تو زنجیره تأمین؛ راهحلهای سختی به ذهنم میرسید.
به نظرم این ایده خیلی جالبه و راحتتر
مخصوصاً شهرستانهایی که گردشگر هم دارند و اونها عاشق اینند که برن تو یه باغ گشت و گذاری داشته باشند؛ اگر بتونن میوه هم بچینند که چه شود…