بعد از حدود ۵ ماه به دیدن خانوادهام رفتم. برخلاف اخباری که در مورد راهها و وضعیت آب و هوا داده میشد، هوای شمال بسیار عالی بود. معمولاً در این وقت از سال به ندرت پیش میآید که شما چشمتان به جمال خورشید روشن شود. به قول یکی از دوستان، در هر سال، دوازده ماه هوا بارانی است و یک ماه هم آب چکه میکند .علاوه بر آن که روزها هوا آفتابی بود، شبها نیز آسمان، مهتابی بود. دیدن سماموس آن هم در این فصل از سال که پر از برف است، هم در شب و هم در روز فوقالعاده شادیبخش است. جای همه شما خالی.
تلاش فرهنگدوستان و موسیقیدانان محلی برای حفظ هویت دیرینهشان را در قالب یک سی دی که به مناسبتی آماده شده بود، دیدم و لذت بردم. استاد پوررضا و استاد وحدتی و دیگر بزرگانی که هر یک خاطراتی از خود که بیانگر هویتشان بود، بیان میکردند. جالب است که تقابل بین فرهنگها و تلاش برای حفظ فرهنگهای بومیدر مقیاسی کوچکتر و با فشار بیشتر در این بین کاملاً قابل تمییز و نمود است.
یکی از بزرگان گفته: ملتی که گذشته خود را نشناسد، آیندهای نخواهد داشت. برای خود من که باعث شرمندگی است که بگویم شناختی از پیشینه ایرانیام ندارم و مهمتراین که از پیشینه گیلکیام نیز نصیبی نبردهام.
واقعاً جای همه شما خالی
دیدگاهتان را بنویسید