جدایی

  • یوسف مهرداد

گفتار:

شنیدم یکی از آشنایان پس از نزدیک به دو دهه همکاری، از شرکتی که در آن مشغول به کار بود جدا شد. این خبر را بدون مقدمه و آمادگی قبلی شنیدم. تا چند روز ذهنم را مشغول خود کرده بود و مغزم در ورای کارهای روزمره به یادش بود و آن را پردازش و گاه تحلیل می‌کرد. هنوز هم به این موضوع فکر می‌کنم. زیاد دیده بودم که افرادی با سابقه‌ی چندین ساله و اغلب زیر ده سال از محل کار خود جدا شده باشند، ولی چنین موردی تاکنون ندیده بودم. شاید تعجبم به این خاطر بوده است.

پرسشی که هنوز برایم بی‌جواب مانده این است که: چرا شخصی بعد از نزدیک به دو دهه همکاری با یک شرکت از آن جدا می‌شود؟

بی‌شک چنین شخصی یکی از سرمایه‌های بسیار نایاب آن شرکت است. شرکت‌ها چه طرحی برای نگهداری سرمایه‌های انسانی خود دارند؟ آیا شرکت‌های نرم‌افزاری برای چنین روزهایی آماده‌اند؟

گزیده:
نامه‌های بابا لنگ دراز به جودی:
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده‌ای از مردم هرگز زندگی نمی‌کنند و زندگی را یک مسابقه دو می‌دانند و می‌خواهند هرچه زودتر به هدفی که در افق دوردست است دست یابند و متوجه نمی‌شوند که آن قدر خسته شده‌اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگر هم برسند ناگهان خود را در پایان خط می‌بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته‌اند و نه لذتی از آن برده‌اند.

دیر یا زود آدم پیر و خسته می‌شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی‌تفاوت می‌شود و فقط او می‌ماند و یک خستگی بی‌لذت و فرصت و زمانی که از دست رفته و به دست نخواهد آمد

مرجع: از میان نامه‌ها

https://bibalan.com/?p=650
یوسف مهرداد

یوسف مهرداد


کانال تلگرام

نظرات (1)

wave
  • امیر

    ۵ شهریور ۱۳۹۲ در ۰۰:۰۰

    سلام
    این خبرها کم شنیده میشوند زیرا اکثر آدمها سازش رو به هر قیمتی ترجیح میدن و این ترس که ممکنه آدم با ترک کار، حقوق ثابتش رو، رزومه و سابقه کاملا وابسته به کارهای اون شرکتش رو، بیمه احتمالا بالایش رو، و خیلی چیزای دیگه رو تو این شرایط اقتصادی از دست بده نمیذاره که عزت و غرورش رو حفظ کنه. ولی به نظر من آدم نباید ترسو باشه. اصلا همین ترسهاست که بعضی از رئیس ها رو بداخلاق میکنه

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید