حاج قربان و سازش

  • یوسف مهرداد

پیش گفتار:
حاج قربان سلیمانی (۱۲۹۹ – ۳۰ دی ۱۳۸۶)، بخشی و نوازنده دوتار و خواننده موسیقی محلی شمال خراسان بود.

از جمله افتخارات وی می‌توان به کسب مقام اول جشنوارهٔ موسیقی لیون فرانسه و همچنین احراز مقام ستارهٔ جشنواره اوینیون فرانسه اشاره کرد. وی ده‌ها اجرای دوتارنوازی در کنسرت‌های موسیقی کشورهای اروپایی، آسیایی و امریکا داشت. به نقل از اینجا

می گفت: «وقتی ساز می زنم همه چیز را از یاد می برم. در وضعیت معمولی نشستن برایم سخت است؛ نیم ساعتی که می نشینم، خسته می شوم. اما ساز که می زنم؛ تو بگو دوساعت؛ سه ساعت می زنم. دیگر حواسم به چیز دیگری نیست. من با سازم حرف می زنم. سازبه من می‌گوید؛ حالا بزن یا نزن. نمی دانم او ساز من است یا من ساز اووقتی که ساز و نوایش آدم را گیر بیندازد دیگر نمی‌توانی از چنگش آزاد شوی. در این حال است که از خود بی خود می‌شوم، حساب زمان از دستم در می‌رود و تمام بدنم خیس عرق می‌شود. سیم‌های ساز جان می‏گیرند و با هر پنجه من به فریاد و لرزه در می‌آیند.»

حاج قربان رابطه عجیبی با سازش داشت، از ماجرای اجرایش در سال‌های دهه شصت خاطره‌ای جالب نقل کرده است: « وقتی به ساز نگاه کردم، دیدم که ساز با حالتی شگفت به من چشم غره می‌رود. به پسرم گفتم این ساز امروز خیلی غرور دارد و من نمی توانم حریفش شوم. پسرم گفت چاره‌ای نداری باید روی صحنه بروی. مردم منتظرند. به روی صحنه رفتم. وقتی بر ساز زخمه زدم حال خودم را نفهمیدم. گویی من از زمین می زدم و او از آسمان جواب می داد.» به نقل از اینجا

من در سالهای دور خاطره ای خوانده بودم بسیار جالب از آن مرحوم و آنهم در مورد قهر سازش بود که ازش سوال کرده بودند که شده سازت باهات قهر کنه گفته بود که بله و یه روز ساز با من قهر کرد و هر چه خواستم بنوازنم نشد که نشد و یه روز که ساز با من بود چنان غوغائی کرد که حضار در آن جلسه شاید دقایق بسیار زیادی رو به تشویق من پرداختند . به نقل از اینجا

گفتار:
خدا رحمت کند حاج قربان را. چه عاشقانه درباره‌ی سازش سخن گفته است.
هر چند من و سماموس، هیچ شباهتی به استاد بزرگ، حاج قربان و سازش نداریم، اما اتفاقات چند وقت اخیر مرا یاد حاج قربان انداخت و حرفهایش، سه ماهی است که اینجا چیزی ننوشته‌ام و ماجرا از آن جا شروع شد که «یه روز ساز با من قهر کرد و هر چه خواستم بنوازنم نشد که نشد». خیلی فکر کردم و مانده‌ بودم که «او ساز من است یا من ساز او».
اما هر چه باشد حقیقت این است که «وقتی ساز می‌زنم همه چیز را از یاد می‌برم. … اما ساز که می‌زنم؛ تو بگو دوساعت؛ سه ساعت می‌زنم. دیگر حواسم به چیز دیگری نیست. من با سازم حرف می‌زنم. ساز به من می‌گوید؛ حالا بزن یا نزن. نمی‌دانم او ساز من است یا من ساز او… وقتی که ساز و نوایش آدم را گیر بیندازد دیگر نمی‌توانی از چنگش آزاد شوی.»

گزیده:
ندارد

https://bibalan.com/?p=649
یوسف مهرداد

یوسف مهرداد


کانال تلگرام

نظرات (10)

wave
  • پویا

    ۱۸ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۰:۰۰

    مجبوری،باید بروی روی صحنه، مردم منتظرند

    پاسخ
  • شاگرد همیشه در صحنه

    ۱۹ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۰:۰۰

    پس بالاخره شما هم با نوشتن آشتی کردید

    پاسخ
  • محسن

    ۱۹ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۰:۰۰

    خوب کاری کردی برگشتی یوسف جان. چشم انتظارت بودیم. راستی جدی تصمیم گرفتم بنویسم. شاید برگشتن تو باعث شه سریع تر این کار رو بکنم.

    پاسخ
  • محسن

    ۱۹ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۰:۰۰

    خوب کاری کردی برگشتی یوسف جان. چشم انتظار برگشتنت بودیم.
    راستی خیلی جدی تصمیم گرفتم که بنویسم. جدای ترغیب و تشویق های همیشگیت، این نوشته ات هم بیشتر تحریکم می کنه برای نوشتن.
    خوش اومدی استاد!

    پاسخ
  • سعید

    ۲۳ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۰:۰۰

    امروز هم مثل دیروز نتونستم برم سر کار به دلیل مصدومیت !
    گفتم بشینم به CMS سپیدار یه بلاگ اضافه کنم اومدم بلاگ رفیقمون روی ببینم که این نوشته اشک منو در آورد.که اگه شما ننویسی کی بنویسه.

    پاسخ
  • مهدی

    ۲۶ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۰:۰۰

    خیلی انتظار کشیدم تا دوباره بنوازی استاد.

    پاسخ
  • عابدی

    ۲۷ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۰:۰۰

    قبل از اینکه وبلاگتون را باز کنم گفتم عجیبه خیلی وقته استاد آپ نکرده…
    وقتی وبلاگتون رو باز کردم جوابم رو گرفتم !

    پاسخ
  • امیر

    ۳۰ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۰:۰۰

    ما هم از بی قرار های ساز شما هستیم. پس بنوازید که منتظریم.

    پاسخ
  • مصطفی

    ۳۰ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۰:۰۰

    کودک درون استاد هم گاهی حالش خوب نیست … ی کم مشاهده گر بودن می خواد تا حالش بهتر بشه… بعد می نویسه…

    پاسخ
  • علیرضا اسماعیلی

    ۳۱ مرداد ۱۳۹۲ در ۰۰:۰۰

    سلام
    ننوشتن استاد از عجایبی بود که هیچ وقت علتش را درک نکردم. باید اتفاقی افتاده باشد که یک وبلاگ معتبر پس از هفت سال بروزرسانی مداوم، به یکباره از حرکت بایستد.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای خروج از جستجو کلید ESC را بفشارید