پیشگفتار:
روزی پزشکی از منشی خود خواست که بیمار بعدی را به اتاق معاینه راهنمایی کند. بیمار پس از حضور از پزشک خواست که: آقای دکتر لطفاً دو تا آمپول …، یک شربت … و قرص … برایم بنویسید. پزشک هم در دفترچه بیمار داروها را نوشت و تأیید کرد. پس از رفتن بیمار، پزشک منشیاش را صدا کرد و گفت: پزشک بعدی رو بفرستید تو.
گفتوگو:
چند وقت پیش قرار بود دورهای برای سازمانی برگزار شود. روش معمول این است که ابتدا جلسهای برگزار میشود تا با آشنایی و مشاهده روش تولید نرمافزار و شرایط فعلی سازمان، راه حلی پیشنهاد و بر اساس آن، دورهای تنظیم و برگزار گردد. همان طور که در تولید نرمافزار آن چه کاربر میخواهد لزوماً چییزی نیست که مسألهاش را حل کند، در این گونه موارد نیز شرایطی مشابه آن رخ میدهد. مثلاً تیم کارفرما دنبال یادگیری Design Pattern هستند اما تشخیص داده میشود که این موضوع با همه اهمیتش، مسألهای را حل و مشکلی را رفع نمیکند. این جا نیز همین اتفاق افتاد. هر چه تلاش کردیم که کارفرما را توجیه کنیم که دوره درخواست شده، کمکی به حل مسائل و مشکلاتش نمیکند، کاری از پیش نرفت. در این گونه مواقع معمولاً از برگزاری دوره انصراف میدهم. در این حین بود که یاد داستان بالا افتادم و در آن زمان که با نماینده کارفرما، کمی صمیمی شده بودم، داستان ذکرشده را بیان کردم و کلی هم خندیدیم.
نمیتوان تعمیم داد اما نکته بارز در مشاوره به شرکتها و حتی اشخاص این است که کارفرما و طرف مذاکره دوست دارد مشاور بر آن چه که وی میخواهد یا درست میپندارد، صحه بگذارد و تأیید کند. منکر این قضیه نمیتوان شد که کارفرما و طرف مذاکره مسائل و مشکلات خودش را بهتر از مشاور میداند، اما مسائل و مشکلات معمولاً دارای عوامل بروزی هستند که آنها از آن غافلند و مهمترین وظیفهای که مشاور و پیشنهاددهنده دارد، شناسایی عوامل بروز مسائل و ارائه راه حل برای آنهاست و نه حل خود مشکلات و مسائل.
گزیده:
مشورت ادراک و هشیاری دهد عقلها را عقلها یاری دهد
مولوی
دیدگاهتان را بنویسید