هفته پیش هدیهای از مظفر و آقای محمودیان دریافت کردم، شاهنامه فردوسی و مثنوی و معنوی مولانا، کاری از مؤسسه خدمات کامپیوتری نور.
در یکی از شبها، نرمافزار شاهنامه را نصب کردم و پس از دریافت اینترنتی مجوز استفاده، شروع کردم به گوش دادن به شاهنامه با صدای آقای اسماعیل قادرپناه.
بخشی را که به سرگذشت اشکانیان میپرداخت، شروع کردم. شنیدن نخسیتن ابیات، همان و ساعتهای پی در پی ادامه پیدا کردن آن، همان. در این بین، جاهایی که نیاز بود به شرح داستان مراجعه میکردم.
در کنار شادی وصفناپذیر، غم پنهانی در درونم وجود داشت که چرا این همه سال، چه در سیستم آموزشی دوازده سالهی دبستان و راهنمایی و دبیرستان و چه در سیستم آموزشی دانشگاهی، این شاهکار ادبیات و پندآموزی، از ما دریغ شده و خود نیز هیچگاه به دنبال آن نبودیم که پندی از این دفتر فرا گیریم.
بارها و بارها مظفر و آقای محمودیان را در دل سپاس گفتم. باز هم سپاس. سپاس دیگر از آنِ تولیدکننده این اثر گرانبها.
کجا میتوانید چنین پندی را به سادگی پیدا کنید. آنجا که فردوسی از زبان اردشیر میگوید:
نباید که مردم فروشی بگنج
که بر کس نماند سرای سپنچ
همه راستی جوی و فرزانگی
زتو دور باد آز و دیوانگی
زپیوند و خویشان مبر هیچ کس
سپاه آنچ من یار دادمت بس
درم بخش هر ماه درویش را
مده چیز مرد بداندیش را
اگر کشور آباد داری بداد
بمانی تو آباد و ز داد شاد
واقعاً چه زیباست.
گزیده:
مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پر باد است و اگر باد آن خالی شود، چیزی باقی نمیماند. زرتشت
عليرضاصابري
۱۲ مهر ۱۳۸۸ در ۰۰:۰۰آخه برادر فکر میکنی اگه بچه هامون از بچگی شاهنامه بخونند اونوقت اگه کسی مثل کیکاووس رو سر کار بیارن جلوش تعظیم میکنند.
اونوقت فکر میکنی اونا در مورد داستان ضحاک چی فکر میکنند
توقعاتی داری
عليرضاصابري
۱۲ مهر ۱۳۸۸ در ۰۰:۰۰آخه برادر فکر میکنی اگه بچه هامون از بچگی شاهنامه بخونند اونوقت اگه کسی مثل کیکاووس رو سر کار بیارن جلوش تعظیم میکنند.
اونوقت فکر میکنی اونا در مورد داستان ضحاک چی فکر میکنند
توقعاتی داری