جای همه شما خالی بود. هفته پیش رفته بودم مسافرت. دیدن همه اعضای خانواده به صورت یک جا از نعماتی است که کمتر نصیب من میشود. به جز یکی، بقیه خودشان را به خانه پدری رسانده بودند تا جمعمان، جمع شود. در کنار همه موارد، واقعاً دیدار پدر و مادر از همه چیز مهمتر و جالبتر بود. اخوی بزرگ، آقا مظاهر، کتاب و سی دی “آوای کوهسار – بیست ترانه گیلکی” را به من هدیه دادند که فوقالعاده است.
به توصیه یکی از دوستان، موبایلم را خاموش کردم (البته دوستان نزدیک میدانند که من در پاسخ دادن به تلفن، در لحظه عمل میکنم!). آقای مهندس ایواز به من میگفت که هر دفعه که به شمال میروم، از خود میپرسد که چرا باید برگردم تهران!
چند تا عکس هم از سفر در نوشتههای بعدی در وبلاگ خواهم گذاشت.
وقتی برگشتم و وبلاگ را دیدم، نوشتههای محبتآمیز دوستان را دیدم که از همه آنها تشکر میکنم.
علی آقای عبدالهی نوشته بودند که: ای که نمی دانم کجائی! شاید رفته ای سماموس که با همه خوبی هایش ای دی اس ال ندارد. میگویم ما یک استادی داشتیم که ….
خدمت علی آقا باید عرض کنم که تا نزدیکیهای سماموس رفتم. عرض دوم این که ما کمی پیشرفته شدیم. نمرهها را ایمیل میزنیم.
نرگس خانم هم لطف دارند و نوشته بودند که: … منم مثله بقیه نگران شدم. حالا مطلب هم نگذاشتید عیب نداره. یه سوت بزنید دوستان از دلواپسی در بیان….
ضمن تشکر از نرگس خانم باید عرض کنیم که بادمجان بم آفت نداره!! چشم، سعی میکنم اگه مطلبی برای نوشتن نداشتم حداقل سوت بزنم.
آقای مهندس طاهریراد عزیز هم نوشته بودند که: آقا مهرداد دلواپس شدیم. دیر آپدت می کنی..
ضمن تشکر عرض کنم که شما لطف دارید. گاهی “وقت نداشتن” و گاهی “حرفی برای گفتن نداشتن” دلیل ننوشتن در وبلاگ است. قابل عرض اینکه وقتی Visual Studio را میبینم یاد شما میافتم. دیروز در کلاس ذکر خیر شما بود. حلال کنید.
دوستان عزیز آقایان مهندس حدادی و مهندس معطر هم لطف داشتند. اشعاری در رد “میوه فروشی به جای مهندسی نرمافزار” نوشته بودند که چند نکته قابل عرض است. اول آنکه به بلاگفا پیشنهاد خواهم کرد که علاوه بر امکان ایجاد وبلاگ گروهی، امکان ارسال پست گروهی را هم فراهم کند تا شما عزیزان به زحمت نیفتید!. دوم آن که شما که این همه شعر بلد بودید چرا ما را تا حالا بینصیب گذاشتهاید!. سوم آن که خواهش میکنم یه فکری برای تعطیلی استخرهای تهران کنید!.
دانشجویان عزیزم، آقای سیدامین میرزایی و آقای محمود هم لطف داشتند و از آنها هم تشکر میکنم.
علی آقا هم فرموده بودند که “و خداوند بروز رسانی را هم آفرید …”
عرض به حضور علیآقا که “ببخشید که دیر شد.”
گزیده:
گیلان ، گیلان، همیشه بهاره گیلان، الاله زار گیلان، می جان قراره گیلان، گیلان باغ چایی داره، پیله دریا ماهی داره
نرگس
۱۴ مرداد ۱۳۸۶ در ۰۰:۰۰سلام. به به. رسیدن به خیر. چقدر خوب که کلی خوش گذشته بهتون. واقعا هیچ چیزی مثله یک جمع خانوادگی نمیتونه آدم رو از همه مشکلات زندگی دور کنه. 🙂
من هم یک هفته ۱۰ روز پیش گیلان بودم. رفتیم ساحل چمخاله و تله کابین لاهیجان. جاتون خالی کلی خوش گذشت. خیلی مناظر نابی دیدم. 🙂
خوش باشید همیشه.
یاعلی