واقعیت این است که همیشه موضوعی، ذهن مرا خیلی به خود مشغول میکند و آن این است که بعضی اوقات فکر میکنم در تولید نرمافزار به بنبست یا به یک دور تسلسل رسیدهایم.
به قول ابن سینا تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی نادانم. ولی هنوز دانشم به آنجا نرسیده، فهمیدم که همی که نادانم. خیلی از دوستانی که دستی بر آتش دارند نیز با من هم عقیدهاند. هر چند وقت یکبار یک سری اسم و لغت راه میافتد و بدون آن که گرهای از مشکلات ما وا کند، ما را به دنبال خود میکشد.
البته این نوع نگاه نه به این معناست که در تولید نرمافزار، خیلی وضع اسفناکی داریم. این لغات و صفات نسبی هستند و به هیچ عنوان مطلق نیستند.
چند روز پیش وقت ملاقات با یکی از پزشکان معروف و حاذق داشتم. من از قبل دارویی را مصرف میکردم. آقای دکتر بعد از پرسش و پاسخ گفتند که شما از این به بعد این دارو را استفاده نمایید. من پرسیدم آقای دکتر این داروی جدید نسبت به داروی قبلی چه تفاوتی دارد؟ آقای دکتر فرمودند که تأثیر داروی جدید بیشتر است. عرض کردم چگونه این موضوع ثابت شده است که آقای دکتر فرمودند با آزمایش و آمارگیری. گفتم که آیا این آمارها با جزئیات بیشتری هم همراه است؟ مثلاً گفته شود برای افراد با این مشخصات این دارو مفیدتر است؟ گفتند نه.
بعد با خود فکر کردم. بله روش جالبی است. دارویی ارائه میشود بعد با آزمایش به روی تعدادی از مردم، به این نتیجه میرسند که این دارو مفیدتر است.
البته منظور من این نیست که روش پزشکی اشکال دارد. من در این مورد صلاحیت اظهار نظر ندارم. ولی چیزی که حائز اهمیت است این است که این روشی است که در علوم تجربی وجود دارد. بخش زیادی از کار ما در تولید نرمافزار تجربی و غیرعلمی است. بنابراین باید کار کنیم، تجربه کنیم، تجربه را ساختارمند کرده و ارائه دهیم. اما سئوال این است که آیا ما راهی برای ارائه تجربیاتمان داریم؟
دوست خوبم آقای مهندس توکلی میگفت که مشاوری از ژاپن در پروژهای کمکشان میکرد. هر نکتهای جدیدی که برخورد میکردیم، یادداشت میکرد. یک بار پرسیدم که چرا شما این کار را میکنید؟ ایشان گفتند که ما چند نفر دوست هستیم که قرار داریم هر سه ماه یک بار همدیگر را در جایی ملاقات کنیم و در مورد تجربیاتمان با هم صحبت کنیم. من اینها را یادداشت میکنم تا در آن جلسه ارائه بدهم و در مورد آنها صحبت کنم.
خانم دکتر رهنورد میگفتند که یکی از تجربیات مؤفق ژاپنیها این بوده که در پایان ساعت کار، یک ساعت مدیران به مکانی (اسمش در خاطرم نیست. جایی که برای استراحت و ماساژ است) میروند و در آنجا در مورد موضوعاتشان با هم صحبت میکنند. این ایده به آمریکا برده شده و از آن به درستی استفاده کردهاند.
مهندس امیری هم بر اینکه کاملاً تأکید داشتند و البته از منظری بالاتر. ایشان میگفتند که ما فرآیند اشتراک دانش و تجربه بین شرکتهای ایرانی نداریم. که من هم با ایشان مؤافقم.
اما چاره مشکل چیست؟
گزیده: اولین شاعر جهان حتماً بسیار رنج برده است، آن گاه که تیر و کمانش را کنار گذاشت و کوشید که برای یارانش آن چه را که هنگام غروب خورشید احساس کرده، توصیف کند و کاملا محتمل است که این یاران، آن چه را که گفته است، به سخره گرفته باشند. لیک او باز چنین میکند، چون هنر راستین میخواهد هنرمند در آشکاریاش بکوشد. هیچ کس نمیتواند به تنهایی از زیباییای که درک می کند، لذت ببرد. جبران خلیل جبران
نوشته مرتبط: مهندسی نرمافزار تجربی
دیدگاهتان را بنویسید