مقدمه:
در فیلم “رکود بزرگ” (Big Short)، در ابتدای فیلم که میخواهد نقشهای اصلی فیلم را معرفی کند، وقتی نوبت به “مارک بام” میرسد نشان میدهد که وقتی مارک کودک بود، مادرش او را به یک روحانی مذهبی میسپارد تا به او خواندن و فهمیدن کتاب مقدس را بیاموزد. بعد نشان میدهد که چند وقت بعد، روحانی مذهبی مارک را پیش مادرش برده و میگوید که او دیگر در کلاس وی جایی ندارد و او را از کلاس اخراج میکند. مادر سراسیمه میپرسد که آیا پسرش کتاب مقدس را نمیخواند. روحانی در پاسخ میگوید که نه، اتفاقا خیلی خوب و دقیق کتاب مقدس را میخواند ولی نه برای یادگیری، بلکه برای پیدا کردن اشکالات و تناقضهای کتاب مقدس. 🙂
حالا این حکایت شده کار من، بنشینم و تناقضها را با این هدف که بیشتر و بهتر یاد بگیرم، پیدا کنم و به آنها فکر کنم. یادم میآید به توصیه یکی از اساتیدم، یکی از اولین کتابهایی که در مورد چابکی خواندم، کتابی بود که در رد نظرات اکسپی نوشته شده بود و چقدر هم به یادگیری من کمک کرد. این استاد عزیز میگفت هر وقت میخواهید موضوعی را یاد بگیرید ابتدا بروید و نقدهای آن را بخوانید.
بیانیهی چابکی:
در بیانیه چابکی گفته شده است “افراد و تعامل بین آنها” با ارزشتر است از “فرایندها و ابزارها”.
نمیدانم چرا وقتی بعضی از مطالب دربارهی چابکی، اسکرام و کانبان و … را میخوانم (حتی از گذشتههای دور)، برداشتم از گفتهها و نوشتههای نویسنده چیزی خلاف این موضوع است. باور من این است که احتمالا منظور نویسنده یا گوینده را درست متوجه نشدهام.
در هر صورت، برای یادآوری به خودم، بیانیه را به شکل زیر بازنویسی کردم تا یادم بماند:
“فرایندها و ابزارها” از “افراد و تعامل بین آنها” با ارزشتر نیستند.
پارادکس:
چند وقتی است که موضوعی ذهن من را به خودش مشغول کرده است. و اما چالش این روزهای من یافتن پاسخ این پرسش است که:
آیا متدهای چابک مثل اکسپی و اسکرام هم شامل همین فرایندها میشوند یا نه؟
دیدگاهتان را بنویسید