مترجمها: یاسر کازرونی، مریم معصومیراد
کار در جریان
همگی به کنار تابلو برگشتند.
آدام درحالیکه هنوز روی این نکته تأکید داشت که به این نتایج اعتماد ندارد، با هیجان گفت: ”سکههای ما کجاست؟“
یوآخیم بدون توجه به سوال آدام از اعضای تیم پرسید: ”روی این تابلو، سکهها کدومها هستند؟“
بث گفت: ”برگههای یادداشت.“
مارکوس پرسید: ”در مورد برگهها چهطور؟ از این بازی چی یاد گرفتید؟“
فرانک به یوآخیم و مارکوس نگاه کرد و توضیح داد: ”خب، بذارید ببینم درست متوجه شدم. اگر بخوایم کار با سرعت بالایی در عرض تابلو در جریان باشه، باید اقلام کمتری رو همزمان انجام بدیم. همونطوری که گفتیم از بیست سکه به پنج سکه برگردیم.“
یوآخیم به اعضای تیم نگاه کرد و گفت: ”موافقید؟“ به نظر میرسید همه موافقند.
اریک دوست داشت بفهمه. پس گفت: ”اما در عمل این کار رو چهطوری انجام بدیم؟ چی رو تغییر بدیم؟“
دافنه نگاهی به آدام کرد و گفت: ”خب، پس اگر همگی موافقیم که این ایدهی خوبیه به نظر دیگه بس باشه، درسته؟ ما همه سر اینکه همزمان روی موارد کمتری کار کنیم، توافق داریم.“
یوآخیم به شعار کانبان که بسیار آن را قبول داشت اشاره کرد و گفت: ”بله، اگر همه موافقید، «شروع کردن را متوقف کنید و تمام کردن را شروع کنید».“ اما از نگاههای خیره مخاطبان متوجه شد که باید بیشتر توضیح بدهد. بنابراین گفت: ”به جای اینکه وقتتون رو صرف شروع قلم کاری جدیدی بکنید، میتونید به کس دیگهای توی تیم کمک کنید که کارش رو تموم کنه.“
مارکوس گفت: ”به جای اینکه اجازه بدید معطل بمونید (مثلاً منتظر گرفتن اطلاعات یا بازنگری از کسی بمونید) برای برطرف کردن این وضعیت تلاش کنید و کاری کنید که در آینده تکرار نشه.این موارد، فرصتهای بهبودِ ناشناختهای هستش که قبلاً درموردش حرف زدیم. یادتون هست؟“
اریک گفت: ”در تئوری به نظر خوب میرسه، اما تو عمل، کمک کردن به کسی تا کارهاشو تموم کنه خیلی آسون نیست. منظورم اینه که نمیخوام دافنه رو به دردسر بندازم تا مجبور بشه در مورد کاری که انجام میده و اینکه چطوری میتونم بهش کمک کنم به من توضیح بده. بهتر نیست خودش، کاراشو تموم کنه؟“
یوآخیم توضیح داد: ”این دقیقاً احساسیه که گهگاهی مخصوصاً در اوایل کار داریم. اما باید از یه جایی شروع کنید و قضاوت خودتون رو داشته باشید. در تجربهای که ما داریم، شروع یک کار جدید، راهیه که کمترین مقاوت در اون وجود داره. بنابراین لازمه تلاش کنیم تا کارها رو بهگونهای طراحی کنیم که بتونیم در تموم کردنشون به هم کمک کنیم.“
مارکوس حرف یوآخیم را از ترس اینکه موضوع جدیدی را شروع کند قطع کرد و گفت: ”این کار ما رو به سمت مرحله بعدی که محدود کردن کار در جریانه هدایت میکنه. که از تصویرسازی برای ایجاد این محدودیتهای آشکار و خاص استفاده میکنه. ما حداکثر تعداد اقلام کاری که اجازه داریم بهطور همزمان در جریان داشته باشیم رو انتخاب میکنیم.“
یوآخیم به بحث برگشت و گفت: ”این محدودیت به ما کمک میکنه تا هم روی تموم کردن کارها تمرکز کنیم و هم جریان کار در سیستم سریعتر بشه. محدود کردن کار در جریان، شما رو در برابر خیلی از چالشهایی که در ابتدای بحث مطرح کردید کمک میکنه. ابتدا، کارها شروع به حرکت در مسیر میکنند بنابراین شما آدمهایی که موی دماغتون بودند که روی چی کار میکنید رو ندارید.“
یادگیری کانبان (۱۴) | سُماموس
۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ در ۰۰:۳۳[…] بخش بعدی […]
یادگیری کانبان (۱۶) | سُماموس
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ در ۱۰:۵۰[…] بخش قبلی […]
گیلاس
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ در ۱۸:۲۰[…] یادگیری کانبان (۱۵) | سُماموس – یوسف مهرداد بیبالان […]
یادگیری کانبان (۱۷) | سُماموس
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ در ۱۹:۲۰[…] بخش قبلی […]
یادگیری کانبان (۱۸) | سُماموس
۱۵ شهریور ۱۳۹۶ در ۲۲:۴۳[…] بخش قبلی […]
یادگیری کانبان (۲۰) | سُماموس
۵ آبان ۱۳۹۶ در ۰۹:۴۱[…] بخش قبلی […]