پیشگفتار:
یکی از گزینههایم برای یادگیری سیستم آموزشی اینجا، گفتگو با بچه مدرسهایها است. هر وقت فرصتی دست دهد با آنها که معمولا فرزندان دوستان یا آشنایان هستند سر صحبت را باز میکنم و در مورد مدرسه و درسهایی که میخوانند با آنها صحبت میکنم. این نوشته گفتگوی من است با یکی از آنها که اسمش را مایکل میگذارم.
گفتگوی من با مایکل دربارهی یکی از تمرینهای درس علوم اجتماعی (Social Science) است. یادم میآید که ما هم درسی داشتیم به نام تعلیمات اجتماعی ولی یادم نیست که چه از آن آموختم. نکته مهم این است که درس علوم اجتماعی در سیستم دبیرستانهای اینجا درس بسیار مهم و دشواری است! تا یادم نرفته بگویم که چون مدتی از این گفتگو گذشته، ممکن است کلمات و عبارت همانهایی نباشند که در گفتگو رد و بدل شد.
گفتار:
– مایکل، تمرین درس علوم اجتماعیت چیه؟
مایکل: باید در مورد انقلاب فرانسه یک روزنامه درست کنیم.
– انقلاب فرانسه!
مایکل: آره
– بگو ببینم انقلاب فرانسه چه سالی اتفاق افتاد؟
مایکل: نمیدونم.
به کمک پروفسور گوگل پاسخ سوالم را پیدا میکند.
– خوب این روزنامه چه شکلی باید باشه؟
– مایکل: باید بریم تحقیق کنیم و ۳ تا از عوامل مهمی رو که باعث بروز انقلاب شد پیدا کنیم.
– خب!
– در مورد عامل اول باید از قول نویسندهی روزنامه، مطلبی در تایید وجود آن عامل بنویسم (مثلا نان گران است) و بعد در ادامه باید نظر مخالفان این نظر رو هم بنویسیم (مثلا نان خیلی ارزان است).
– (من با قیافهای متعجب) خب!
مایکل: در مورد عامل دوم هم باید یک گزارش خبری کوتاه بنویسیم که اون عامل که باعث بروز انقلاب شده توی اون گزارش باشه (مثلا دیروز بین نانوا و مشتری در فلان جا بگومگو شد)
– (من با تعجب دو چندان) خوب! چه جالب!
مایکل: دربارهی عامل سوم هم باید یک کاریکاتور سیاسی (political cartoon ) بکشیم.
– (من که از تعجب شاخ در آورده بودم) خب!
– حالا شما چرا باید در مورد انقلاب فرانسه روزنامه درست کنید؟ اصلا چرا انقلاب فرانسه این قدر مهمه که توی درستون باشه؟
مایکل: برای این مهمه که توی انقلاب فرانسه پادشاهی بود که به حرف و اعتراض مردمش گوش نمیکرد و به اونها ظلم و ستم میکرد، مردم هم اول اعتراض کردند و بعد دیدند چیزی تغییر نمیکنه انقلاب کردند و شاه رو برکنار کردند.
– (من که دیگه کارم از شاخ درآوردن گذشته بود) اوه! اوه! چقدر عالی.
چند روزی در خودم بودم و مدام با خودم فکر میکردم که چگونه با ابزار مشق مدرسه، روزنامه و کاریکاتور، چنین موضوعات مدنی و اجتماعی را به بچه مدرسهایها آموزش میدهند.
چگونه به آنها میآموزند که در جامعه، حتی اگر پادشاه و قدرت اول جامعه هم باشی، ستم کنی و گوش به مردم نکنی چه بلایی سرت خواهد آمد.
چگونه به آنها میآموزند که به عنوان یک فرد جامعه اگر حاکمان حرفتان را گوش نکردند باید اعتراض کنید و تا برکناری او پیش بروید.
برای من جالب بود که مایکل تاریخ وقوع انقلاب فرانسه را نمیدانست و اصلا برایش اهمیت نداشت! (بر خلاف آموختههای من در مدرسه). تعجب من از این بود که چگونه به بچهها یاد میدهند که وقتی نظر موافقی را مینویسی باید نظر مخالف رو هم بنویسی!
با خودم میاندیشم اگر کارکرد درس علوم اجتماعی آماده کردن بچهها برای زندگی در اجتماع است، پس چرا توی کتابهای ما این چیزها نبود و نیست!
و من در حسرت امید و زندگی از دسترفته به درس تعلیمات اجتماعیام فکر میکنم!
پانوشت: برای آن که بتوانم بیشتر با مایکل گفتگو کنم رفتم کمی دربارهی دلایل انقلاب فرانسه خواندم.
[ویکی پدیا] از دلایل اقتصادی آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– لوئی پانزدهم جنگهای بسیاری کرده بود که فرانسه را به نزدیکی ورشکستگی رسانده بود
– داشتن سیستم اقتصادی بیکفایت و منسوخ
– کلیسای کاتولیک (بزرگترین ملکدار کشور)، بر محصولات مالیاتی به نام دیمه وضع کرده بود.
– خرجهای اشرافی و آشکار دربار با وجود فشار مالی بر مردم.
– آمار بیکاری زیاد و قیمت بالای نان.
– قحطی و سوءتغذیه گسترده .
– نبود بازرگانی داخلی و موانع زیاد گمرکی.
دلایل اجتماعی و سیاسی زیادی هم وجود داشتند …:
– خشم بر حکومت استبدادی سلطنتی.
– خشم طبقهٔ حرفهای و بازرگان بر امتیازات و تسلط اشراف…
– خشم کشاورزان، حقوق بگیران و طبقهٔ متوسط بر امتیازات ارباب وار و سنتی اشراف.
– خشم بر امتیازات روحانیون (ضد روحانیت) و آرزوی آزادی ادیان.
– آرزوی آزادی و جمهوریت.
– خشم مردم بر شاه به دلیل اخراج جاکس نکلر و ترگت (مشاوران اقتصادی) که عموماً به عنوان نمایندگان مردم دیده میشدند.
گزیده:
شما، که قوانین را برمیسازید؛ فضایل و رذایلِ مردم نتیجه کارتان خواهد بود.
لوئی آنتوان دو سن-ژوست
دیدگاهتان را بنویسید