پیشگفتار:
بارها عبارتهایی شبیه جملات زیر را از دوستانم که میخواستند شرکت بعدیشان را برای همکاری انتخاب کنند شنیدهام:
- این شرکت حقوق بیشتری پرداخت میکند ولی تکنولوژیاش به روز نیست. این شرکت را انتخاب میکنم ولی خودم کنارش یادگیری تکنولوژیهای نوین را ادامه میدهم.
- این شرکت حقوق کمتری نسبت به گزینه دیگرم پرداخت میکند ولی سبد تکنولوژیاش همان چیزی است که دوست دارم یاد بگیرم. به همین دلیل این شرکت را انتخاب میکنم.
بر این باورم که چنین انتخابهایی را نمیتوان به یک مدل ساده دو پارامتری (محیط یادگیری – مبلغ درآمد) تبدیل کرد چرا که پارامترهای متعددی که بسیاری از آنها جنبه شخصی دارند در این تصمیمگیری تاثیرگذارند. با این وجود همیشه این پرسش برای من مطرح بود و است که میزان تاثیر محیط کار در یادگیری چقدر است.
به تجربه یاد گرفتهام که بهترین روش یادگیری در کار ما این است که درگیر یک پروژه واقعی بشوید. هیچ کلاس، دوره یا خودآموزی نمیتواند جای مشارکت در یک پروژه را برای رشد و یادگیری بگیرد.
گفتار: مدل ۷۰:۲۰:۱۰
چند وقت پیش به صورت اتفاقی با مدلی آشنا شدم به نام مدل یادگیری و توسعهی ۷۰:۲۰:۱۰ (۷۰:۲۰:۱۰ Learning and Development Model و سایت ۷۰۲۰۱۰institute.com). این مدل بر اساس یک نظرسنجی از ۲۰۰ مدیر اجرایی در سال ۱۹۹۶ طراحی شده است. در این نظرسنجی از آنها خواسته شده بود که بیان کنند «چگونه یاد میگیرند». بر اساس این مدل، افراد از روشهای زیر یاد میگیرند:
- ۷۰ درصد یادگیری از محیط کار [از کارهای چالشی یعنی کارها و پروژههایی که مهارتهایی فراتر از مهارت کنونی شما دارند و با کارهایی که در آن احساس راحتی میکنید (کامفورت زون) متفاوتند]
- ۲۰ درصد یادگیری از دیگران [ آموزش غیررسمی از طریق شبکهسازی تخصصی، نشستها، مربیان، منتورها ]
- ۱۰ درصد از طریق آموزش رسمی
حالا با این مدل شاید بتوان توضیح داد که چرا درگیر شدن در یک پروژه در محیط کار تاثیر به مراتب بیشتری از خودآموزیها و شرکت در کلاسها دارد.
گزیده:
You keep on learning and learning, and pretty soon you learn something no one has learned before.
― Richard Feynman
دیدگاهتان را بنویسید